سفر

ساخت وبلاگ
یک جایی توی تاریخ مردی سراسیمه خودش را می رساند به حکیمی و از چگونگی زندگی می پرسد حکیم فنجانِ چای را می دهد دستش و بهش می گوید چایِ داخل فنجان زندگی توست، برو توی بازار چرخی بزن و برگرد مرد پاورچین پاورچین می رود و برمی گردد نزد حکیم، فنجان را نشان می دهد و می گوید ببین حتی قطره ای ازش نریخته... حکیم نگاهش می کند و می‌پرسد خب چه دیدی توی مسیر؟کات/می خواهم بی مقدمه از پیش حکیم و مردِ زندگی جو بروم به شبِ نهم از درگیری ام با کووید 19. شبی که کرونا پای چرک آلودِ سبز رنگش را گذاشته بود بیخ گلوم و از ذره ذره اکسیژنی که می خواست وارد ریه ام شود عوارض می گرفت. من هم مانند خیل آدم هایی که کرونا مرگ را بهشان یادآور شد، آن شب توی کشمکش ریه ام که نفس می خواست و کرونا که نفس کش می طلبید مرگ را ملاقات کردم. خیلی از نزدیک ملاقات کردم. آن وقت فقط یک کار به ذهنم رسید و آن، نوشتن نامه ای بود که عنوان آخرین نامه را به خودش اختصاص داد. که همین عنوان یک دفعه کار را مشکل کرد. شبیه کسی که بین راه یادش بیفتد چیزی را جا گذاشته و بخواهد برگردد. شبیه کسی که برود توی اتاق بعد یادش نیاید برای چه رفته. شبیه مردِ زندگی جو بودم در برابر حکیم پرس و جو گر… هزار راه نرفته بودم هزار حرف نگفته هزار کارِ نکرده هزار هزار حسرت ناتمام...مرد در پاسخ به سوالِ حکیم که گفته بود چه دیدی توی مسیر چیزی برای گفتن پیدا نکرده بود، دقیقا مثل من که برای آخرین نامه چیزی پیدا نکرده بودم... حکیم اما چاره را می دانست... به مرد زندگی جو گفته بود برو دوباره بازار را بگرد، این بار اما تمام حواست به چای نباشد... اینبار سفت نگیر فنجان را ... مرد بار دوم وقتی بر می گردد مقداری از چایِ توی فنجان که زندگی اش بود ریخته اما حرف های زیادی ب سفر...
ما را در سایت سفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nalan1236 بازدید : 155 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:49

مولانا:پس،زخم هایمان چه؟ شمس:نور از میان زخم‌ها وارد می شود. سفر...
ما را در سایت سفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nalan1236 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:49

همیشه دوست داشتم برم دنبال همسرم و باهم قدم زنان تا خونه بیاییم، کلی باهم حرف بزنیم و بخندیم و از اتفاقات روزمون بگیم...

همیشه دوست داشتم وقتی کلاسم تموم میشه اولین چهره ای که میبینم صورت پر از مهربونی همسرم باشه که منتظرمه تا باهم برگردیم خونه...

آرزوهام همینقدر ساده اس‌‌‌‌...

سفر...
ما را در سایت سفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nalan1236 بازدید : 145 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:49